loading...
سرگرمی
لایو بازدید : 5 دوشنبه 23 دی 1392 نظرات (0)

یادمه تابستون بود..داشتم بادوستم ازبیرون میومدم.دوستم بهم گفت:زهرا..ی چیزی بگم!گفتم چی؟گفت :من عاشق شدم!!!!!!!!خندم گرفت..گفت نخندجدی میگم..گفتم حالاعاشق کی؟!گفت عاشق پسرعمم!خلاصه جریانو گفت..منم توی قلبم عاشق علی بودم ولی ب هیچ کس نمیگفتم چون توی دلم ب خودم میگفتم ک این عاشق بازیاهمش الکیه وآخروعاقبت نداره!واس همون سعی میکردم ب خودم تلقین کنم که عاشقش نیستم..
ماهر2هفته 1بارخونه مامانبذرگم میرفتیم ومیدونستم هرهفته علی ایناخونه ی مامانبزرگمن!سعی میکردم کمتربرم خونه مامانبزرگم یاوقتی مهمونی بودکه یقین داشتم علی اینااونجان سعی میکردم نرم..نمیخواستم روم تاثیربذاره.مخصوصااینکه اطرافیانمومیدیدم که ادعامیکردن عاشقن 2هفته بادوس پسراشون بودن بعدشم کات!ازدختراییکه دم دست بودن خوشم نمیومد..خلاصه اینکه ی روزخونه عمم جلسه قرآن داشتن..ماه رمضون بود.مارودعوت کرد..بعدازافطار حال مامانم زیادخوش نبودبرای همین همه رفتن خونه وچون من میخواستم ازنماشگاه کتاب بخرم قرارشدبعدجلسه من با بابام برم خونه.چون جلسه مردونه بود منوعمم رفتیم توی اتاق..عمم شروع کردازتعریف کردن علی..ک علی یسناروخعلی دوس داره براش لباس میخره واینا..خعلی برام جالب بود!اینکه علی ب هربهانه ای میومد توی اتاق وشروع میکردبامن ب حرف زدن!!حرفاشم خعلی چزت بود..هی امیرمیومد ب زورمیبردش توی آشپزخونه ..هی علی بازبرمیگشت توی اتاق..ی جوری بوداونشب...نگاهاش ب من ی جورخاصی بود..اول منم ب خودم گفتم ک اینا همه الکیه ولی بعدفهمیدم که حقیقت داشته!!

راستی بچه های یه سایت پیدا کردم واسه سرگرمی به نام چت روم فارسی به آدرس http://starzchat.ir امیدوارم که خوشتون بیاد.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 3
  • بازدید کلی : 19